جوی بارتون؛ تجربه های یک یاغی، مخلوطی از جنجال و فلسفه!

جوی بارتون؛ تجربه های یک یاغی، مخلوطی از جنجال و فلسفه!

وبسایت رسمی برنامه نود - پس از جنجال های اخیر جوی بارتون در تمرینات رنجرز، باز هم توجه عمومی رسانه های بریتانیایی به او معطوف شد. دانالد مک رائه خبرنگار گاردین به سراغ این بازیکن همیشه جنجالی رفته و یک گفتگوی چالشی فلسفی-فوتبالی را با او به راه انداخته که مملو از نکات خواندنی است. 

به گزارش وبسایت نود، یک هفته پس از آخرین نسخه از جنجال جوی بارتون، خبر می رسد که او از حضور در باشگاه خود به مدت سه هفته محروم شده و ماجراهای حاشیه ای او در تمرینات رنجرز، در کلیه محافل فوتبالی مورد توجه قرار گرفته است. جوی بارتون کمی دلخور و غمگین به نظر می رسد. او در کتاب خویش گفته بود که چگونه با عزمی جزم و نگاهی راسخ، با گذشته دشوار و بی رحم خویش رو به رو می شود. حضور در زندان، محرومیت، اخراج، دیپورت و تمسخرهایی که مجبور به تحملشان بود. «پسرک مرسی سایدی» تلاش می کند که خود را فرهیخته و فلسفه پرداز جلوه بدهد اما کمتر کسی حاضر است که او را جدی بگیرد.

این بار تندباد حادثه از گلاسگو وزیدن گرفت، همان جایی که بارتون در کمال آرامش و متانت مشغول زندگی بود. بحرانی دیگر برای مرد کوچک اندام سر به هوا که همیشه با لبخندی کمرنگ در گوشه لب، می گوید:

بلندترین درخت ها مجبور به تحمل تندترین بادها هستند!

پس از شکست تحقیر آمیز 5-1 رنجرز مقابل سلتیک در لیگ برتر اسکاتلند، یکی از هواداران سلتیک به پلیس زنگ زد و مدعی شد که شخصی به نام جوزف بارتون گم شده است. وقتی که پلیس توضیح بیشتری خواست، آن هوادار رند سلتیک گفت:

او گم شده است. آخرین بار او را در جیب اسکات براون (کاپیتان سلتیک) دیده ایم!!!

باز هم بارتون، باز هم زد و خورد با هم تیمی اش، باز هم جنجال و باز هم بحران. این بار نوبت اندی هلیدی بود که از جوی بارتون کتک بخورد. به هر حال، مارک واربرتون سرمربی رنجرز پس از جلسه خصوصی با جوی بارتون تشخیص داد که یک محرومیت سه هفته ای را برای این ستاره جنجالی تیمش در نظر بگیرد.

بارتون در صفحه رسمی خویش در شبکه های اجتماعی، طبق معمول ترجیح داد که عذرخواهی کند اما گفت:

عذرخواهی همیشه بدین معنا نیست که شما کار غلطی انجام داده و حق با طرف مقابل است. من نیازی به عذرخواهی از کسی ندارم هر چند که می توانستم رفتار بهتری داشته باشم.

جوی بارتون در کتاب بیوگرافی خویش، به هنگام صحبت از بی عقلی ها و سوء رفتارهایش سعی دارد که انسانی مبادی آداب را برای مخاطب تصویرسازی کند. البته این کتاب با همکاری مایکل کالوین نوشته شده و گذشته تاریک بارتون را مورد کنکاش قرار می دهد. ساده ترین راه برای درک شخصیت جوی بارتون چنین می باشد که بگوییم او یک بازیکن باهوش و دارای شخصیت قوی بوده و اغلب مقاطع زندگی اش را با فراز و نشیب سپری کرده است. بارتون پیش از بحران گلاسگو، با مسائلی به مراتب دشوارتر رو به رو شده و در نهایت از بحران های بزرگ و بعضاً خودساخته زندگی خویش عبور کرده است. خودش می گوید که شخصیتی مشابه شخصیت کامیزاکه خلبان جان بر کف ژاپنی دارد.

«بی باک باش!» این جمله همیشگی جوی بارتون است که خطاب به خویش می گوید. جملات فلسفی اش برای برخی از انگلیسی ها موجب خنده و برای گروهی دیگر، دلنشین است:

اگر این حس را داشته باشید که یک انسان آسیب پذیر هستید، حتماً چنین خواهد شد. روزهایی در زندگی وجود دارد که درد و رنج به عمق وجودتان رخنه می کند. من یک ربات نیستم. انسان هایی هستند که آرزو دارند با سر به زمین بخورم اما من از شکست نمی ترسم و فقط می گویم که باید بی باک بود و به سوی مشکلات رفت. نباید وارد یک مسابقه شوید و ببازید!

جوی بارتون یک معلم و مراد دارد که خود را مدیون وی می داند. پیتر کی همان شخصی است که بارتون به هوش و درایتش اعتماد کامل داشته و از او اعتماد به نفس فراوانی دریافت می کند. معلم اخلاق جوی بارتون یک مؤسسه خیریه را همراه با تونی آدامز کاپیتان سابق آرسنال به منظور کمک به ورزشکارهای گرفتار تأسیس کرده است.

تا پیش از دیدار با پیتر، از دنیا متنفر بودم ولی او به من خوبی های زیادی را نشان داد. او به من یاد داد که هرگز بازگشت به عقب نداشته باشم.

بعد از باخت دردناک 5-1 به سلتیک، من به جای این که در گوشه ای بیفتم، به همه جا سرک کشیدم و با همه دست دادم. بعضی روزها در زندگیتان وجود دارند که باید به خود بگویید «اصلاً میدونی چیه؟ امروز، اون خیلی بهتر از من بود!»

بارتون اعتقاد دارد که این مسائل حاشیه ای جدید در رنجرز نیز به زودی برطرف می شوند چرا که او روزهایی به مراتب دشوارتر را پشت سر گذاشته است. او در زمره بازیکن هایی قرار دارد که همیشه به باشگاه خویش تعصب داشته و با شور و شعف بازی می کند. بازیکن همیشه جنجالی فوتبال انگلیس در بدو حضور در اسکاتلند یک بیانیه صادر کرده بود که در متن آن، نیش و کنایه هایی به سلتیک وجود داشت. بارتون در این باره می گوید:

ما می توانیم آنها را به زیر بکشیم. کاپیتان بازنشسته اسکاتلند (منظور اسکات براون) واقعاً آن قدر هم خوب نیست که سلتیکی ها می گویند. فکر نمی کنم که او همانند من، در لیگ دشواری بازی کرده باشد. آنها منتظر هستند تا من شکست بخورم ولی من هم باید مثل لیونل مسی، خوب بازی کنم تا هیچ شانسی به آنها ندهم. البته من هیچ گاه به خوبی مسی بازی نکرده ام اما از ذهنیت قوی برخوردارم. کار و حرفه خود را عمیقاً می شناسم. فوتبال، هنر من است و من در حال تلاش. این بدترین نقاشی نبوده که تا حالا کشیده ام. شاید دستاورد کاملی نباشد اما بدترین هم نیست. افرادی را می شناسم که هرگز یک هنر فاخر را ندیده اند اما نمی دانم که چطور طی این همه سال، مرا مورد انتقاد قرار می دهند. برای من که تا حالا در چنین شرایطی نبوده ام، کمی دشوار است که فوتبال را در سطحی پایین تر بازی کنم و در تلاش باشم تا سطح بازی دیگران را ارتقاء بدهم. آنها به اندازه کافی، خوب نیستند و این بسیار دشوار است.

جوی بارتون فصل گذشته به همراه برنلی در رقابت های چمپیونشیپ (بالاترین دسته فوتبال باشگاهی انگلیس پس از لیگ برتر) به عنوان قهرمانی رسید و جایزه بهترین بازیکن فصل چمپیونشیپ را به دست آورد. او برای شون دایچ سرمربی برنلی ارزش و احترام بسیاری قائل است اما ترجیح داد که به جای حضور در لیگ برتر انگلیس، چالشی جدید را به همراه رنجرز در اسکاتلند تجربه نماید. علیرغم کلیه مشکلات و حواشی اخیر، به نظر می رسد که هنوز هم بارتون از حضور در رنجرز پشیمان نیست و نه تنها تصمیم خویش را یک تصمیم درست می داند، بلکه چنین مشکلاتی را نیز عاملی برای بهتر شدن و آب دیده شدن انسان ها در زندگی تلقی می کند.

سریال جنجال های بارتون بسیار طولانی بوده و او در کتاب زندگینامه اش، همگی آنها را روایت کرده است. از خاموش کردن ته سیگار روی چشم هم تیمی سابقش، حضور 6 ماهه در زندان و کتک کاری با یک نوجوان در لیورپول در سال 2008 بگیرید تا زد و خورد با عثمان دابو در تمرینات منچستر سیتی و نزاع با یک هوادار اورتون در تور تابستانی تایلند و دیپورت شدن از این کشور! فردای حادثه تایلند، یک اتفاق وحشتناک تر برای بارتون به وقوع پیوست. برادرش مایکل و پسر عمویش پُل به علت مشارکت در قتل یک جوان سیاه پوست به نام آنتونی واکر دستگیر و بعدها به ترتیب به 17 و 23 سال زندان محکوم شدند.

دوران حضور جوی بارتون در زندان، بسیار تلخ و ناراحت کننده بود:

هرگز فکر نمی کردم که روزی در زندان باشم حتی در اوج بی عقلی هایم. پیش خودم فکر می کردم که من یک بزهکار نیستم. نهایت خلافی که مرتکب شدم، نزاع و درگیری بود. وقتی برای اولین بار وارد زندان شدم، شوکی بزرگ بر من وارد آمد. «اوه! خدای من! ببین کجا هستم!» سعی کردم که خیلی منطقی با خودم برخورد و برای زندگی در زندان آماده بشوم و استفاده خوبی از زمان خود کنم. زندان معایب زیادی دارد اما باعث شد که من بهتر از قبل، با مشکلات مواجه بشوم و از مصائب زندگی درس بگیرم. وقتی کودکی ناتوان بودم، یک سگ وحشی مرا گاز گرفت، پدرم در جلوی چشم صاحب آن سگ، اقدام به زیر گرفتن آن حیوان زبان بسته کرد و دو بار با ماشین از روی آن رد شد تا از مرگش اطمینان حاصل کند. یک بار هم پدرم در یک نزاع خیابانی، گردن یک مرد را محکم گرفت و آن قدر به او مشت زد تا از پیروزی خود در آن دعوا مطمئن شود! اغلب فوتبالیست ها از بخش های مشخصی از شهر می آیند و به اقشار خاصی از جامعه تعلق دارند اما من نمی خواهم محل زندگی و خاستگاه خود را پنهان کرده یا آن را نفی کنم چرا که خوب یا بد، شخصیتم در آن جا شکل گرفته است. اگر چه برخی از معایب شخصیتی ام به آنجا مربوط می شود اما یک بخش بسیار خوب از شخصیت من نیز به محل زندگی دوران کودکی ام ارتباط پیدا می کند. مردم درباره بازیکن فوتبال طور دیگری می اندیشند. شما که فوتبالیست هستید و هفته ای فلان هزار پوند حقوق می گیرید. شما چه غم و غصه ای دارید؟

جوی بارتون درباره فوتبال مدرن و صنعتی می گوید:

فوتبال فاسد است. یک صنعت فاسد است. این روش باعث فساد در جوانان می شود. وقتی به بازیکن ها همچون یک کالا نگاه می کنید، یعنی فساد. برخی می گویند که چنین قضایایی به ذات این صنعت مربوط می شود اما من می گویم که چنین نیست و این مسائل بسیار ناگوار و مفسده بر انگیز خواهند بود. همین باشگاه رنجرز سال ها بی حساب و کتاب، پول خرج کرد و حاصلش چه شد؟ چه چیزی برای رنجرز و فوتبال اسکاتلند باقی ماند؟ وقتی که تازه از زندان آزاد شده و تحت مراقبت پیتر کی در ساوتهمپتون بودم، مایک اشلی مالک باشگاه نیوکاسل به من زنگ زد و پیشنهاد داد تا برای کسب روحیه بیشتر، با چرخبال شخصی اش کمی پرواز کنم. پیتر به من گفت که چون به پرواز علاقه داری، به این پیشنهاد جواب مثبت بده. من هم چنین کردم ولی پس از مدتی، صورتحسابی به دستم دادند که هاج و واج ماندم. تازه فهمیدم که پیشنهاد اشلی با هدف تجاری بوده و نه خیرخواهانه! به هر حال، حضورم در رنجرز به معنای تجربه کردن یک فرهنگ و شرایط جدید است. کمتر باشگاهی در دنیا با این پیشینه فرهنگی و سیاسی وجود دارد. من هر روز در حال یادگیری ام ولی نه فقط چیزهای خوب، زیرا افرادی وجود دارند که مدام علیه من مشغول فعالیت هستند. آنها نمی خواهند پیشرفت مرا ببینند ولی من همیشه با احیای خود، به دنبال موفقیتم. مگر می شود بدون لحظات سخت و ناگوار در زندگی، به موفقیت رسید؟ بدون مشکلات نمی توان به پیشرفت دست یافت. اگر زندگی آسان بود، هیچ چیزی از آن یاد نمی گرفتیم. لحظات سخت زندگی هستند که از شما یک مرد می سازند و من از پس این روزهای سخت، انسان بهتری خواهم شد.

گفتنی است که جوی بارتون پس از پایان محرومیت سه هفته ای مقرر توسط سرمربی رنجرز، مجوز بازگشت به تمرینات این تیم را به دست خواهد آورد.

4464